اولین جشن
روز 15 اسفند واسه اولین بار رفتیم جشن تولد اون روز جشن تولد کیا پسر دوستمون بود با استرس قبول کردم که بریم آخه می ترسیدم تو جمع شلوغ ببرمت هم واسه سرماخوردگی وهم واسه اعصابت می ترسیدم صداهای بلند اذیتت کنه به هر حال با دلداریهای بابات رفتیم وبرعکس تصورم خیلیم آروم بودی وبا دقت به اطرافت توجه میکردی و با این کارات توجه همه رو به خودت جلب می کردی هر کی میامد پیشم از آرومی تو می گفتن فقط تو بغلم نشسته بودی و به اطراف نگاه می کردی واز بین اون همه زرق وبرق بیشترین توجهت به دوربین بود وبهش به شدت واکنش نشان می دادی می خواستی بری بگیریش
اینم یه عکس از اون روز
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی