سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

هدیه خدا

طلوع خورشیدم

1393/4/13 5:01
نویسنده : رکسانا
170 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم مدتهاست که دلم می خواد خاطراتمو واست بنویسم اولش شروع کردم به نوشتن تو دفتر خاطراتم ولی همیشه دوست داشتم یه وبلاگ داشتم تا بهتر بتونم نوشته هامو دسته بندی کنم ولی باید اعتراف کنم نمی دونستم باید جیکار کنم تا اینکه اتفاقی این سایتو پیدا کردم و بدون وقفه شروع به ساختن وبلاگ کردم واسه همین از اول بهت میگم اگه کمی و کاستی داشت به دلیل بلد نبودنمه عزیزم.

خوب میخوام از چند روز قبل از دنیا اومدنت بگم :

مدتها بود که تصمیم گرفته بودم زایمانم طبیعی باشه کلی مطالعه کرده بودم وکلی خاطره زایمان خونده بودم خیلی میترسیدم هم واسه خودم هم واسه تو بالاخره تصمیم گرفتم بهش فکر نکنم و چون دلم نمی خواست تو رو زودتر از زمانی که می خوای بیای به دنیا بیارم با وجود تمام ترسام زایمان طبیعی رو انتخاب کردم و چون خیلی میترسیدم مدام دنبال نشونه ها بودم که به خودم دلدلری بدم که مال من زیاد سخت نیست خلاصه چون نزدیک عید غدیر بود ته دلم میخواستم اون روز بیای به آغوشم که بتونم تورو عیدی بدونم وتو هم دقیقا همین کارو کردی و اون روزو واسه اومدنت انتخاب کردی ساعت5:30بعد از ظهر روز2آبان 92قدم به زندگی من و بابایی گذاشتی وقتی تورو روی شکمم گذاشتن صدای خوش اذانم توی محیط بیمارستان پیچید که فضارو واسه من که بی حال روی تخت دراز کشیده بودم روحانی کرد و خدارو به خاطر این هدیه ش شکر کردم  نمی تونم احساساتمو تو اون روز بگم وقتی کنارم گذاشتنت با چشمهای قشنگت بهم خیره شدی وبه صدام که باهات صحبت میکردم واکنش نشون میدادی و این باعث می شد ته دلم یه حس جدید و قشنگ سبز شه.

میدونی عزیزم وقتی به اون روز سخت فکر میکنم جز پایان خوش آغوش گرفتنت بقیه چیزا ( اون دردها که 2روز قبل از تولدت شروع شده بود ومن نتونسته بودم بخوابم وحتی دردهای 3ساعت قبل از به دنیا اومدنت که آدمو از پا میانداخت و تموم دردهای بعدش که با تموم زایمانهای طبیعی فرق داشت 2ماه منو رو تخت انداخت ) گمرنگ میشن و چهره زیبا ودوست داشتنی تو پررنگو پررنگ تر میشه و هر چه شکر خدا رو واسه خاطر این هدیه میکنم به نظرم کمه وهمیشه اینو یواشکی میگم که مبادا کائنات بشنون و بهم حسودی کنن ولی نمیشه از تو پنهونش کنم من خودمو لایق این هدیه نمیدونم باور کن مدام به خدا میگم :مرسی خدا که علی رغم خوب نبودم فرشته ای به این عزیزی دادی ،کمکم کن که لایقش باشم و کوتاهی در مردش انجام ندم .

واسه همین مدام در حال به روز کردنم هستم که لایقت باشم عزیزم  .میدونی مادر شدن خیلی وظیفه بزرگیه که باید مثل اسمت خودتو بزرگ کنی وقتی اینقدر خدا بهت لطف میکنه که یه فرشته پاکو تو دامنت میذاره باید امانتدار خوبی باشی و تو هیچ زمینه ای کوتاهی نکنی ومن از همون روزی که تصمیم گرفتم این مسئولیتو قبول کنم شروع کردم به خودسازی ومدام از خدا کمک خواستم که کمکم کنه عزیزم توهم بهم کمک کن وکمی وکاستیهامو نبین تلاشمو واسه بالندگیت ببین واز تقصیرام بگذر کمکم کن با تموم ضعفهام بتونم اماندار خوبی باشم و تو یه فرشته  بمونی وروحت بی آلایش بمون البته اگه بخوام دقیق تر بگم  یه انسان والا بشی که خدا،خلق خدا ،پدرومادرت و ازهمه مهم تر خودت از خودت تو خلوتت راضی باشی که این فقط در صورتی میسر میشه که خدا ازت راضی باشه

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

رامین و ندا
13 تیر 93 14:37
خدا ایشالا حفظش کنه و سایه شما دو تا همیشه رو سرش باشه[پاسخ:ممنون]
دایی و زن دایی
13 تیر 93 14:38
خدا ایشالا حفظش کنه و سایه شما دو تا همیشه رو سرش باشه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد